سخن پایانی هاوکینگ در مورد پیدایش

آیا پیدایش جهان نقطه شروعی داشته؟ مقاله نهایی استیون هاوکینگنشان می دهد که جهان آغازی داشته است که در اینجا به جزئیات آن خواهیم پرداخت.

این پرسش از زمانی که انیشتین نظریه نسبیت عام خود را ارائه داده است، یعنی بیش از یک قرن است که در ذهن جامعه علمی شکل گرفته است. دیدگاه غالب در آن زمان این بود که جهان برای همیشه وجود داشته است و سرآغازی نداشته است. با اینکه نظریه نسبیت عام اشاره داشته که جهان ممکن است آغازی داشته باشد، دانشمندان مدل‌های زیادی را پیشنهاد کردند که این نتیجه‌گیری را زیر سوال برده است.

در سال 1964، آرنو پنزیاس و رابرت ویلسون تابش پس‌زمینه مایکروویو کیهانی را کشف کردند که اعتبار مدل‌های انفجار بزرگ را ثابت کرد. چند سال بعد، استیون هاوکینگ و راجر پنروز نظریات قدرتمندی ارائه دادند که تایید میکرد مدل‌های انفجار بزرگ شامل این مفهوم هستند که جهان شروع به وجود و پیدایش کرده است. بررسی دقیق‌تر فرضیات نشان می‌دهد که شواهد برای آغاز پیدایش از این واقعیت ناشی می‌شوند که مسیرهای فضا-زمانِ همه مواد در جهان متقاطع و در نتیجه منجر به تَکینگی (منطقه‌ای با چگالی بی‌نهایت) می‌شوند که در آن قوانین فیزیک شکسته و نقض می‌شوند.

با این حال، فیزیکدانان تا حد زیادی موافق هستند که بی نهایت های به وجود آمده در یک مدل نشان می دهند که مدلها برای توصیف واقعیت ناکافی هستند. در نتیجه، هاوکینگ مدل‌های دیگری را بدون تَکینگی در طول ۴۰ تا ۵۰ سال گذشته توسعه داد، به‌ویژه پیشنهاد «بدون مرز» او ، در سال 2010، هاوکینگ و لئونارد ملودینو کتابی با عنوان طرح بزرگ] منتشر کردند که در آن هاوکینگ می گوید: «از آنجا که قانونی مانند گرانش وجود دارد، جهان می تواند خود را از هیچ بسازد و خواهد ساخت.خلقت خود به خود دلیل وجود چیزی است تا هیچ، چرا جهان وجود دارد، چرا ما وجود داریم. لازم نیست خدا را بخوانیم تا کاغذ لمسی آبی را روشن کند و جهان را به حرکت درآورد.» هاوکینگ اساساً می گوید که جهان وجود دارد، نه به این دلیل که خدا آن را در سرآغازی آفریده است و قوانین فیزیک هستند که جهان را به وجود می آورند.

همین پیش زمینه است که انتشارمقاله نهایی هاوکینگ (با همکاری توماس هرتوگ) را بطور ویژه ای جالب می کند.در این مقاله، هرتوگ و هاوکینگ به دنبال توسعه مدلی از تورم هستند که به جای تکیه بر جهان پس‌زمینه‌ای که بر اساس نسبیت عام در حال تکامل است، با مکانیک کوانتومی سازگار باشد. هرتوگ و هاوکینگ پس از توسعه چنین مدلی دو ادعای جالب دارند.

نخست اینکه تورم به جای تولید یک چندجهانی بزرگ (احتمالا نامتناهی) حاوی نواحی با تنوع زیاد، یک چندجهانی نسبتاً کوچک و نسبتاً صاف ایجاد می‌کند. نکته دوم که البته برای من جالب تر است توصیف آنها از تاریخ گذشته جهان است.

نظریه جدید به جای تایید نتیجه‌گیری پیشنهاد قبلی «بدون مرز» به نتیجه‌گیری متفاوتی می‌رسد. به گفته هرتوگ، “اکنون ما می گوییم که در گذشته ما مرزی وجود دارد.” هرتوگ همچنین می‌گوید: «وقتی تکامل جهان خود را رو به عقب در زمان ردیابی می‌کنیم، در نقطه‌ای به آستانه تورم ازلی می‌رسیم، جایی که مفهوم آشنای ما از زمان دیگر معنایی ندارد.»

من ادعا نمی کنم که هاوکینگ معتقد بود جهان شروع به وجود و پیدایش کرده است، یا اینکه بحث در مورد آغاز جهان در جامعه علمی حل شده است. چیزی که به نظر من قابل توجه است این است که یکی از مشهورترین کیهان شناسان زمان ما از مدلی از جهان حمایت می کند که بسیار شبیه مدلیاست کهدر پیدایش 1:1 توضیح داده شده است: “در آغاز، خدا آسمان ها و زمین را آفرید. ”

منابع

اگر می‌خواهید در مورد پرونده علمی پیدایش بیشتر بیاموزید، این پست را بررسی کنید که در آن DVD خود را با عنوانچگونه می‌دانیم که جهان آغازی داشته است را ارائه داده ام.