هوش مصنوعی: از تسلط بر بازی شطرنج تا چالشهای اجتماعی

در ماه مه 1997 برای اولین بار در تاریخ، یک کامپیوتر ازنوع IBM به نام دیپ بلو ( Deep Blue) (با کنترل زمان بندی)، یک استاد بزرگ شطرنج را شکست داد. چهار دهه طول کشید تا برنامه ها و سخت ‌افزارهای کامپیوتری از اولین تحولات خود در اواسط دهه 1950 به مقام قهرمانی در جهان برسند. همچنان با گذشت بیش از بیست سال از آن روز، انواع برنامه‌های بازی شطرنج که برای دستگاههای معمولی طراحی میشوند (مثل تلفن‌های همراه هوشمند) می‌توانند حتی بهترین بازیکنان شطرنج را شکست دهند.

قوی‌ترین برنامه های بازی شطرنج از سیستمهای منبع باز استفاده می‌کنند که توسط دانشمندان طی سالها گسترش یافته اند تا به این برنامه‌ها کمک کنند اجرای بازیها را کاربردی تر انجام دهند. یک تیم از دانشمندان کامپیوتر با طراحی سیستمی که مبتنی بر یادگیری قوانین بازی است این کار را انجام دادند. این سیستم که آلفازیرو (AlphaZero) نام دارد، بازی شطرنج را با تحلیل خود و صدور دستورات بر اساس نتایج یک حرکت اجرا میکند. جالبتر اینکه همین تنظیمات برای بازی شوگی (shogi) (بازی سخت‌تر از شطرنج) و بازی بسیار پیچیده تری به نام Go هم به کار میرود. به عبارت دیگر این برنامه اصطلاحا “خود آموخته” است، یعنی با الگوی بهترین برنامه هایی که به طور خاص برای یک بازی طراحی شده اند مطابقت دارد و حتی بهتر از آنها عمل میکند.1

به یاد داشته باشید که عملکرد همه ی این برنامه ها از عملکرد حرفه ای ترین انسانها هم بهتر است. چنین تسلطی در ابعاد مختلف یک برنامه دو سؤال اساسی به وجود میآورد: اول، آیا آلفازیرو نشاندهنده ی پیشرفت این نرم افزارها به سمت اختراع هوش مصنوعی عمومی یا (AGI) است؟ دوم، اگر بتوانیم یک AGI را توسعه دهیم، آیا واقعاً باید هرچه می‌گوید گوش بدهیم؟

آلفازیرو ها و هوشهای مصنوعی عمومی یا AGI ها

اختراع آلفازیرو نشان دهنده ی یک گام مهم به سمت ساخت AGI است، اما نمیتوان پنداشت چنین گامی اختراع یک AGI را نزدیک‌تر میکند. آلفازیرو نشان میدهد که یک سیستم میتواند در سه بازی جداگانه (بازی شطرنج، شوگی و GO) کاربرد داشته باشد. با این حال، همچنان الگوریتم آن در هر کدام از این بازیها به طور جداگانه تعریف شده است. . در واقع میتوان گفت آلفازیرو دانشی را که از طریق یادگیری شطرنج به دست آورده است برای یک بازی کلی تر و اصولی تر مثل شوگی استفاده نمیکند. به بیان ساده تر آلفازیرو ابتدا خود را برای بازی شطرنج آموزش میدهد، سپس از صفر شروع میکند و مجدد خود را برای بازی شوگی آموزش میدهد. برای بازی GO هم همین روند را تکرار میکند.

ویژگیهای مهم مثل قوانین بازی در این برنامه به خوبی تعریف شده و شرایط غیرقابل انکاری که تعیین کننده ی برد، باخت و تساوی در هر بازی است، به آلفازیرو این قابلیت را داده که بر بازیهای مختلف تسلط یابد. این یعنی هر بازی جدید (با قوانین جدید و با اهداف متفاوت) نیاز به یک آلفازیرو دارد که برای یادگیری قوانین آن از صفر شروع کند. این فرآیند با نحوه ی رفتار انسانها با یک بازی شناخته شده و حتی کوچک تفاوتهای بسیاری دارد. یک انسان از دانش عمیق خود در بازی اصلی استفاده میکند و شروع به تحلیل میکند که چگونه تغییر قوانین بر آموخته هایش تأثیر میگذارد. اگرچه آلفازیرو نمونه ی عالی یک برنامه نویسی جدید و کاربردی است، اما باید دید آیا این برنامه میتواند از آن تصورات ذهنی که انسانها به طور معمول برای مقابله با موقعیتهای جدید و غیرقابل پیش بینی دچارش میشوند غلبه کند یا خیر.

آیا انسانها توجه میکنند؟

مدت کوتاهی پس از اینکه دیپبلو بر استادان بزرگ شطرنج برتری یافت، انسانها بازی در برابر برنامه های شطرنج را کنار گذاشتند، زیرا این برنامه ها بسیار حرفهای بازی میکردند. خیلی از افراد شروع به استفاده از این برنامه‌ها کردند تا یاد بگیرند چگونه بهتر بازی کنند، زیرا این برنامه‌ها می‌توانستند طیف وسیعی از حرکاتی که انجامشان در توان ذهن انسان‌ نبود به او نشان دهند.

حالا در نظر بگیرید ما یک هوش مصنوعی را (چه جزئی، چه کلی) با قابلیت ارزیابی موضوعات مهم‌تری مانند تغییرات آب و هوایی یا مراقبت‌های بهداشتی گسترش دهیم. شطرنج یک بازی با هدفی ثابت است، اما مراقبتهای بهداشتی مستلزم ایجاد تعادل بین علایق افراد است که در آن ارزش هر چیزی برای افراد مختلف متفاوت است. آیا هوش مصنوعی بر اساس ارزشهای تعریف شده تصمیم میگیرد یا انسانها آن را بر اساس ارزشهای خود برنامه ریزی میکنند؟ آیا ما یک سیستم سنجش اقتصاد (کارآمدترین استفاده از منابع فیزیکی)، سیستم سنجش سود (بیشترین فایده برای بیشترین تعداد)، یا سیستمی مبتنی بر کرامت انسانی (هر انسانی دارای ارزشی است) اتخاذ خواهیم کرد؟ آیا ممکن است این سنجشها منجر به حذف هوش مصنوعی شوند؟ و حتی یک سوال مهمتر: آیا واقعاً به داده های هوش مصنوعی توجه میکنیم یا فرمولهایش را تغییر میدهیم تا پاسخی را که باب میلمان است دریافت کنیم؟

هوش مصنوعی همچنان به یک خالق اشاره میکند

در نگاه اول، به نظر میرسد که گسترش AGIها ستون های اصلی ایمان مسیحی را تضعیف میکند. AGIها نظریه ی استثنایی بودن و متفاوت بودن انسانها از نظر درجه و نوع خلقت با سایر موجودات روی زمین را به چالش میکشند، و اختراع مصنوعاتی بدون شعور انسانی اصول انجیل را زیر سوال میبرند. با این حال، همکار من فوز رانا (Fuz Rana) معتقد است در حالی که هوش مصنوعی در تقلید از رفتار انسان فوق العاده به نظر میرسد، اما هرگز نمیتواند خودآگاهی بشر را داشته باشد. من هم موافقم که درکهای انسانی و ارزشهای اخلاقی ما را از AGIها متفاوت می‌کند.

یک اصل اساسی در مسیحیت این است که خداوند همه چیز را آفریده است. کتاب مقدس همچنین به وضوح بیان میکند که ما انسان ها به شکل خدا آفریده شده ایم (تصویر خدا) (imago Dei). درست مانند تواناییمان برای تولید هنر و موسیقی زیبا که از این واقعیت سرچشمه می‌گیرد، انسان‌هایی که یک AGI را اختراع می‌کنند نیز به نوعی منعکس کنندهی این اصل هستند و به کسی اشاره می‌کنند که ما را خلق کرده است.

پینوشت
  1. 1-دیوید سیلور و دیگر همکاران، «الگوریتم برنامه نویسی عمومی که برای بازیهای شطرنج، شوگی و Go استفاده شده است»، Science 362، شماره 6419 (7 دسامبر 2018): 1140–44، doi:10.1126/science.aar6404.