آیا فراانسانیزم استثناگرایی انسانی را رد می کند؟ پاسخی به پیتر کلارک

به تازگی تماشای سریال “کربن تغییر یافته”(Altered Carbon) را تمام کردم. این سریال از شبکهی نتفلیکس پخش شد و بر اساس یک رمان علمی تخیلی از ریچارد کی مورگان است که در سال 2002 نوشته شده و میتوان گفت بحث برانگیز است.

موضوع سریال “کربن تغییر یافته” در آینده اتفاق میافتد، عصری که انسانها میتوانند شخصیت خود را در فایلهای دیجیتال و در دستگاه هایی به نام “پشته” ذخیره کنند. این دستگاههای دیسک مانند در بالای ستون فقرات کار گذاشته میشوند. هنگامی که افراد میمیرند، پشتههای آنها را میتوان از بدنشان جدا کرد (به نام آستین) و اطلاعات آنها را تا زمانی که در بدن دیگری قرار گیرند ذخیره کرد.

در این دنیای تخیلی، افرادی که دارای ثروت فوق العاده هستند میتوانند نامحدود زندگی کنند، بدون اینکه در بدن شخص دیگری قرار گیرند. ثروتمندانی که به نام(Meths) (پس از شخصیت کتاب مقدس به نام متوشالح که 969 سال زندگی کرد) شناخته می‌شوند و دارای منابع مالی فراوانی هستند و از طریق شبیه‌سازی خود، شخصیت خود را در بدن جدیدشان قرار میدهند. ثروت آنها هچنین این امکان را میدهد که یک بار در روز از پشته های خود نسخه ی پشتیبان تهیه کنند و در صورت از بین رفتن پشته ی خود، اطلاعات آن را در یک مکان امن ذخیره داشته باشند. در واقع، آنها از فناوری برای رسیدن به نوعی جاودانگی استفاده میکنند.

واقعیت فرا انسانی پیش رو چیست؟

دنیای سریال “کربن تغییر یافته” درست مقابل چشمان ما در حال تبدیل شدن به واقعیت است. به لطف پیشرفت های اخیر در بیوتکنولوژی و مهندسی پزشکی، ایده ی استفاده از فناوریهای جدید در جهت زندگی نامحدود برای انسان، صرفا یک داستان علمی تخیلی نیست. فناوری‌های نوظهور مانند “ویرایش ژن CRISPR-Cas9” و رابط‌های مغز به کامپیوتر، به افرادی که از بیماری‌ها و آسیب‌های ناتوانی اعضای بدن رنج می‌برند امید بسیاری می‌دهد. این فناوریها همچنین میتوانند برای پیشرفتهای انسانی استفاده شوند و تواناییهای فیزیکی، فکری و روانی ما را فراتر از محدودیتهای طبیعی و بیولوژیکی گسترش دهند.

این احتمالات در مورد آینده ی بشر، نظریه ای به نام فرا انسانیزم را تقویت میکند. این نظریه که در دهههای اخیر در انجمنها و سمینارها مطرح شده است، به آرامی در جوامع پیشرفته و دانشگاهها در حال وقوع است. جیمز هیوز (James Hughes) ، جامعه شناس، دیدگاه فراانسانی را در کتاب خود به نام شهروند سایبورگ اینگونه توصیف میکند:

در قرن بیست و یکم، همگرایی هوش مصنوعی و فناوری نانو و مهندسی ژنتیک به انسان‌ها این اجازه را می‌دهد تا به چیزهایی دست پیدا کنند که قبلاً فقط در داستان‌های علمی تخیلی تصور می‌شد. طول عمر بشر در آینده بسیار فراتر از یک قرن خواهد بود. حواس و ادراک ما تقویت خواهد شد و بر احساسات و حافظه ی خود کنترل خواهیم داشت. ما با ماشینها ادغام خواهیم شد و ماشینها بیشتر شبیه انسان خواهند شد. این فناوری‌ها به ما این امکان را می‌دهند که به «فراانسان‌» تبدیل شویم و وارد عصر و جامعه‌ای «فراانسانی» شویم. . فن‌آوری‌های فراانسانی، فناوری‌هایی هستند که مرزهای انسان‌گرایی را جابجا می‌کنند و می‌توانند کیفیت زندگی ما را به طور اساسی بهبود بخشند، و ما این حق را خواهیم داشت که از آنها برای کنترل بدن و ذهن خود استفاده کنیم. اما برای اطمینان از این مزایا، باید این فناوری‌ها را طوری تنظیم کنیم که برای عموم مقبول باشد و آن‌ها را به طور یکسان در در دسترس همهی افراد جامعه قرار دهیم. 1

شکل 1: نماد نظریهی فراانسانی، تصویر از Wikimedia Commons

به طور خلاصه، فراانسان‌گرایان از ما می‌خواهند که کنترل تکامل خود را در دست بگیریم و انسان‌ها را به فرا انسان تبدیل کنیم و در این فرآیند آینده‌ای رویایی بسازیم که راهی به سوی جاودانگی ایجاد کند.

بسته به دیدگاه فلسفی یا مذهبی افراد، دیدگاه فرا انسان گرایان و چشم انداز واقعیتهای آن میتواند هیجان آمیز یا نگران کننده باشد یا ممکن است اندکی از هر دو را به همراه داشته باشد. آیا باید به دنبال استفاده از فناوریها برای پیشرفت خود باشیم و از محدودیتهای زندگی عبور کنیم؟ بیوتکنولوژیهای نوظهور چه نقشی میتوانند در تغییر زندگی ما در آینده ایفا کنند؟ آیا حد و مرزی برای پیشرفت علم و استفاده از این فناوریها وجود دارد؟ آیا باید مرزی وجود داشته باشد؟2

همهی این سوالات حول یک سوال اصلی میچرخند: ما به عنوان انسان کیستیم؟

آیا انسانها موجوداتی استثنایی هستند؟

قبل از صحبت از نظریهی فراانسان گرایی، دو پاسخ برای این پرسش منعکس میشد. برای افراد پایبند به جهان بینی یهودی-مسیحی، انسانها موجوداتی استثنایی هستند و با سایر جانداران روی کره زمین تفاوت دارند. بر این اساس، طبیعت استثنایی ما ناشی از وجود تصویر خداوند در ماست. انسانها به عنوان حاملان این تصویر، ارج و ارزش بی نهایتی دارند.

از سوی دیگر، کسانی که دنباله روی الگوی تکامل هستند، معتقدند انسان‌ها حیوانی بیش نیستند و نه تنها از نظر مهربانی، بلکه از نظر درجه بندی در یکسری قابلیتها با سایر موجودات متفاوت هستند. در واقع، بسیاری از کسانی که این دیدگاه را نسبت به انسانیت دارند، مفهوم استثناگرایی انسانی را نفرت انگیز میدانند. . از نظر آنها، بالا بردن ارزش انسان بر موجودات دیگر نوعی گونه گرایی و نشان دهندهی تکبری غیرقابل توجیه است.

به همین دلیل نظریهی فرا انسان گرایی وارد نوعی مناقشه شده است. استدلال طرفداران هر دو نظریه در مورد ماهیت و هویت انسان بر این اساس است که فراانسان گرایی یک بار برای همیشه باید به تمام مفاهیم استثنایی بودن انسان پایان دهد.

یکی از آنها پیتر کلارک است. کلارک در مقالهای که در وب سایت آرئو با عنوان «فرا انسان گرایی و ​​مرگ استثناگرایی انسانی» منتشر شده میگوید:

فرا انسان گرایی به عنوان یک نظریهی فلسفی، از پیشرفت بشریت در زمینه ی تغییرات ژنتیکی و تکنولوژیکی حمایت می‌کند، بر اساس این نظریه، هیچ خصوصیت مقدس و خاصی در مورد انسان وجود ندارد. پیشاپیش تصدیق میکند که بدن و ذهن ما مملو از نقصهایی است که میتوان آنها را برطرف کرد و حتما باید این کار را انجام داد. اگر به طور بنیادی‌تر بپردازیم، همانطور که از نامش پیداست فرا انسان‌گرایی پتانسیل یک روز فراتر رفتن از شرایط طبیعی انسانی را دارد و بشر را به اشکال پیشرفته‌تر زندگی، مثل انسان‌های اصلاح‌شده ی ژنتیکی، ابرانسانهای ماشینی، و هوش‌های مصنوعیِ جاودانه تبدیل می‌کند.3

در طرف دیگر این نظریه، وسلی جی اسمیت (Wesley J. Smith) از موسسه ی دیسکاوری قرار دارد. در مقالهی خود با عنوان “لایحهی اشتباهات فراانسانی اسمیت مینویسد:

«نظریهی فرا انسان گرایی، استثناگرایی انسانی را در هم خواهد شکست. فلسفهی اخلاقی غرب معتقد است که هر انسانی از حقوق طبیعی برخوردار است که صرفاً و صرفاً به خاطر انسان بودنش به آن پایبند است. اما فرا انسان گرایان مشتاقند بشریت را با تصورات خود بازسازی کنند، مثل انسانهای ماشینی یا سایبورگها، شخصیتهای مجازیِ اینترنتی، و یا ماشینهای کنترل شده با هوش مصنوعی. توجیه این نظریه مستلزم تحقیر کردن انسان طبیعی و غیر استثنایی جلوه دادن اوست تا اصلاح و طراحی مجدد او را توجیه کند. 4

به عبارت دیگر، مفهوم فرا انسان گرایی یعنی بدن، ذهن و شخصیت ما ذاتاً دارای نقص است و از نظر اخلاقی باید این نقصها را اصلاح کنیم. اما مخالفان میگویند این دیدگاه، انسانیت و مفهوم استثنا بودن انسان را تحقیر میکند. For Clarke, this nonexceptional perspective is something to be celebrated. از نظر کلارک، این دیدگاه باید تجلیل شود و از نظر اسمیت، فراانسان گرایی بسیار مهم است و باید با آن مخالفت کرد.

شواهد استثنا بودن انسان

من با نگرانی اسمیت را درک میکنم، اما دیدگاه متفاوتی دارم. من معتقدم فرا انسانی‌گرایی یکی از قوی‌ترین شواهد استثنا بودن انسان است و همراه با آن خدا را به تصویر میکشد.

در کتاب بعدیام (با همکاری کن سمپلز)، به نام انسانها 2.0 (Humans 2.0)، نوشته ام:

“از قضا، پیشرفت در فناوری ارتقای انسان و چشم‌انداز آینده‌ی او، به عنوان یکی از قوی‌ترین استدلال‌ها برای استثناگرایی انسان و در نتیجه تصویر خداست. انسان‌ها تنها گونه‌ای هستند (یا تا به حال وجود داشته‌اند) که می‌توانند فناوری‌هایی را برای افزایش توانایی‌های خود و فراتر از محدودیت‌های بیولوژیکی بسازند. ما برای جاودانگی خود تلاش میکنیم، کنترل تکامل را به دست میگیریم و به دنبال ساخت دنیای فرا انسانی هستیم. این تلاشها ناشی از ظرفیت منحصر به فرد و استثنایی ما، برای بررسی و توسعه ی علوم (از جمله پزشکی) و سپس تبدیل آن مشاهده ها به فناوری است.5

توانایی ما برای انجام پژوهشهای علمی و توسعه فناوری از چهار ویژگی ناشی میشود که بسیاری از انسان شناسان و باستان شناسان معتقدند آنها منحصر به انسان هستند، از جمله:

  • ⦁ نمادگرایی
  • ⦁ ظرفیت تولید بی پایان
  • ⦁ نظریه ی ذهن
  • ⦁ ظرفیت ما برای تشکیل شبکه های اجتماعی مختلف

از دیدگاه من به عنوان یک مسیحی، این ویژگیها توصیفهای علمیِ تصویر خدا هستند.

و به عنوان انسان، ما بدون هیچ زحمتی جهان را با نمادهای مجزا نشان داده و مفاهیم انتزاعی را نیز با نمادها نشان می دهیم و توانایی ما برای نشان دادن جهان به صورت نمادین زمانی که با توانایی‌های ما برای ترکیب مجدد آن نمادها به روش‌های تقریباً نامتناهی برای ایجاد احتمالات جایگزین همراه شود، پیامدهای جالبی دارد.

ظرفیت انسان برای نمایش نمادها، در قالب زبان، هنر، موسیقی و حتی تزیینات بدن ظاهر میشود. ما میخواهیم سناریوهایی را که در ذهن خود میسازیم با سایر انسانها به اشتراک بگذاریم.

برای انسان‌شناسان و باستان‌شناسانی که فکر می‌کنند انسان‌ها از نظر نوع (نه درجه) با دیگر موجودات تفاوت دارند، این ویژگی‌ها بشر را از میمون‌ها و نئاندرتال‌ها جدا می‌کنند. وقتی پیشرفت‌های فن‌آوری بسیاری را که در طول دوران حیات خود به عنوان یک جاندار انجام داده‌ایم در نظر میگیریم، این شکاف آشکارتر می‌شود. باستانشناسی به نام توماس سادندورف (Thomas Suddendorf) این گونه بیان میکند:

ما درباره ی وضعیت کنونی، تاریخ و سرنوشت خود فکر میکنیم و درباره ی آن بحث میکنیم. ما دنیاهای شگفت انگیزی را به آسانی تصور میکنیم که قرار است ظلمهای وحشتناک انجام دهیم. قدرت ما برای مقاصد خوب و بد استفاده میشود و ما قدرت تشخیص آن را نداریم. ذهن ما تمدن‌ها و فن‌آوری‌هایی ایجاد کرده است که چهره ی زمین را تغییر داده‌اند، در حالی که نزدیک‌ترین نژاد حیوان به ما، بی سر و صدا در جنگل‌های باقی‌مانده‌شان نشسته‌اند. به نظر میرسد شکاف عظیمی بین ذهن انسان و حیوان وجود دارد.66

علاوه بر این، هیچ مدرک قانع‌کننده‌ای مبنی بر استثنایی بودن نئاندرتال‌ها مثل انسان وجود ندارد. طبق شواهد فسیلی، نئاندرتالها برای اولین بار در حدود 250000 تا 200000 سال پیش ظاهر شدند و حدود 40000 سال پیش ناپدید شدند، در حقیقت بیشتر از انسانهای امروزی روی زمین زیسته اند. با این حال، فناوری ما به طور تصاعدی پیشرفت کرده است، در حالی که فناوری نئاندرتال تا حد زیادی ثابت بود.

به گفته یان تاترسال (Ian Tattersall) باستانشناس و نوام چامسکی (Noam Chomsky) زبان‌شناس (و نویسندگان همکارشان):

گونه ی بشر از نظر فناوری در یک بافت باستانی متولد شد و سرعت تغییرش به طور قابل توجهی پس از ظهور اشیاء نمادین افزایش یافت. بدیهی است که ابزار جدیدی برای بیان تفکرات و برقراری ارتباط نسبت به دیگر جانداران مشابه به وجود آمد و به عنوان یک محرک فرهنگی و ضروری ظاهر شد. نام این محرک زبان بود. سپس در فاصله ی زمانی بسیار کوتاه هنر به وجود آمد و شهرها متولد شدند و بشر به ماه رسید.77

به عبارت دیگر، تکامل فناوری بشر نشان می‌دهد او به عنوان انسان تفاوتی خاص و استثنایی با دیگر موجودات دارد. از این نظر، فرا انسان گرایی ماهیت استثنایی بشر را دقیقاً به همین دلیل میپذیرد که تکامل بشر ناشی از توانایی او برای پیشرفت در فناوری خواهد بود.

از طرفی فراانسان گرایی خطری وجودی برای بشریت دارد و بی‌تردید، این پتانسیل را دارد که کرامت و ارزشش را بگیرد. اما وقوع این حقیقت تنها به دلیل استثنایی بودن انسان امکان پذیر است.

مسئولیت به عنوان قله ی آفرینش

در پایان، طبیعت استثنایی ما ایجاب می‌کند مطمئن شویم استفاده از بیوتکنولوژی‌های نوظهور برای ارتقا و پیشرفت انسان، هیچ انسانی را توسط این فناوری‌ها استثمار نخواهد کرد و هیچکس طرد نخواهد شد. Iبه این معنا که باید هویت خود را به عنوان انسان به هر قیمتی حفظ کنیم.

تماشا و تصور آیندهی فرا انسانی در یک سریال علمی تخیلی، با زندگی کردن در آن تفاوتهای بسیاری دارد. باشد که با فضیلتهای اخلاقی هدایت شویم تا خوب زندگی کنیم.

منابع

پینوشت
  1. 1-جیمز هیوز، شهروند سایبورگ: چرا جوامع دموکراتیک باید به انسان های طراحی شدهی آینده پاسخ دهند (کمبریج، MA: Westview Press، 2004)، xii.
  2. 2-من و کن سمپلز در کتاب خود انسانها 2.0 (Humans 2.0) که قرار است در جولای 2019 منتشر شود، به این سؤالات و موارد دیگر پاسخ می دهیم.
  3. 3-پیتر کلارک، «فرا انسان گرایی و ​​مرگ استثناگرایی انسان»، آریو (6 مارس 2019)، https://areomagazine.com/2019/03/06/transhumanism-and-the-death-of-human-exceptionalism/.
  4. 4-وسلی جی. اسمیت Wesley J. Smith) (، «اشتباهات ترا انسانگراها»، مؤسسه کشف (23 اکتبر 2018)، https://www.discovery.org/a/transhumanist-bill-of-wrongs/.
  5. 5-فاضله رانا فاضله رعنا(Fazale Rana) با کنت سمپلز (Kenneth Samples)، انسانها 2.0 (Humans 2.0) : دیدگاه‌های علمی، فلسفی و الهیاتی در مورد فراانسانی‌گرایی (کوینا، کالیفرنیا: RTB Press، 2019) در حال چاپ است.
  6. 6-توماس سادندروف (Thomas Suddendorf) با توضیح: علم، آنچه ما را از سایر حیوانات جدا میکند (نیویورک: کتاب های پایه، 2013)، 2.
  7. 7-یوهان جی. بولهویس (Johan J. Bolhuis) و همکاران، “زبان چگونه میتواند تکامل یافته باشد؟” PLoS Biology 12, no.8 (26 اوت 2014): e1001934, doi:10.1371/journal.pbio.1001934.