Moscow,,Russia,-,October,12,,2018:,Science,Festival,-,Smiling

فناوری تبدیل افکار به متن: کاربرد در علوم پزشکی یا پیشرفت فرا انسانی؟

من “انگشتان چاقی” دارم. هر بار که می‌خواهم متنی را با گوشی موبایل تایپ کنم، بزرگی انگشتانم باعث شده به سختی این کار را انجام دهم. اکثر اوقات اشتباهات تایپی زیادی دارم و به جای کلمات مورد نظر، کلماتی با غلط املایی تایپ میکنم.

خوشبختانه، تکنولوژی به این مشکل کمک کرد. علی‌رغم تمام مشکلاتی که تصحیح خودکار دارد و بعضا باعث آزار ما میشود، ویژگی‌های تصحیح و تکمیل خودکار کلمات، به من کمک می‌کند بر خطاهای تایپی که ناشی از بزرگی بیش از حد انگشتانم است غلبه کنم.

برنامه ی تبدیل گفتار به نوشتار نیز بسیار مفید است، اگرچه اغلب هر بار از این برنامه استفاده می‌کنم، باید متن نهایی را کمی ویرایش کنم. اما برنامه ی تصحیح خودکار میتواند ذهن من را بخواند و افکارم را به یک پیام کاملاً نوشتاری شده تبدیل کند.

من فقط با تلاشهای یک تیم تحقیقاتی از مرکز پزشکی هوارد هیوز (HHMC) میتوانم به آرزوی خود برسم. این مهندسان زیستی یک رابط بین مغز و کامپیوتر (BCI) ساخته اند که می‌تواند مقصود یک تصمیم فکری را به متن تبدیل کند.11 این اختراع به عنوان یک دستاورد برجسته در علوم پزشکی به شمار میرود و بدون شک به بیماران مبتلا به سندرم قفل شدگی (locked-in syndrome) کمک می‌کند تا توانایی خود را برای برقراری ارتباط دوباره به دست آورند.

اما اهمیت این اختراع فراتر از کاربرد آن در علوم پزشکی است. بنا به تصور برخی، این محصول پیام آور آینده‌ای است که انسان‌ها و ماشین‌ها با هم ادغام می‌شوند و «فرا انسانها» با قابلیت‌های فراتر از محدودیت‌های بیولوژیکی انسان، وارد زندگی ما خواهند شد. در واقع، برخی از صاحبنظران نظریه ی فرا انسانی، فناوری‌هایی مانند آنچه که توسط دانشمندان HHMC اختراع شده را دلیل محکمی بر “نجات” ما به عنوان یک انسان و یک جاندار می‌دانند.

اما مسیحیان چگونه باید به گسترش BCI ها و بیوتکنولوژیهای مشابه آن واکنش نشان دهند؟

قبل از اینکه نظرات شخصیم را ارائه کنم، بهتر است درک بهتری از فناوری BCI و دستاوردهای اخیر دانشمندان HHMC داشته باشیم.


BCI ها
BCIها نوعی از دستگاههای الکترونیکی هستند که رابط بین فعالیتهای عصبی- الکتریکی مغز کاربر، با کامپیوترها و سخت افزار و نرم افزار ماشینها را فراهم میکنند،. و از طریق این دستگاه،ارتباط بین کاربر و BCI شکل میگیرد. کاربران با استفاده از BCIها، افکار خود را برای کنترل نرم‌افزار و سخت‌افزار رایانه ها به کار میگیرند، یا می‌توانند BCIها را برنامه‌ریزی کنند (با استفاده از الگوریتم‌های برنامهنویسی) تا مقصود کاربران را توسط فعالیتهای الکتریکی مغزشان استخراج کند.

BCIها پتانسیل پیشرفتهای بیشتر در زمینه های علوم پزشکی را دارند. محققان نشان دادهاند که BCIها پتانسیل این را دارند که به بیماران مبتلا به سندرم قفل شدگی اجازه دهند با کنترل نرم افزار و با استفاده از یک مکان نما و یا با یک اشاره و کلیک، با دیگران ارتباط برقرار کنند. دانشمندان زیست پزشکی همچنین کاربرد BCIها را برای کمک به بیماران فلج چهاراندام و یا فلج کامل، و توانایی کنترل عضوهای بیرونی بدن با استفاده از افکارشان را نشان دادهاند. چندین تحقیق برجسته نشان دادهاند که افراد قطع عضو نیز میتوانند یاد بگیرند که اندامهای مصنوعی و روباتیک خود را با افکار خود کنترل کنند.


BCIها و تبدیل افکار به متن
به همان اندازه که کارایی این اختراعات چشمگیر هستند، اما همچنان نیاز به تکمیل و پیشرفت دارند. محققین مرکز پزشکی HHMC تحقیقاتی انجام داده اند که بتوانند از BCIها برای رمزگشایی از مقصود کاربران، جهت فعالیتهایی که به حرکات سریع و بسیار ماهرانه مانند نوشتن نیاز دارند استفاده کنند.

برای بررسی این سوال، محققان مجموعه‌ای از آزمایش‌ها را طراحی کردند که شامل سعی و خطا بود: یک مرد 65 ساله‌ سال‌ها پیش دچار آسیب نخاعی شد و از گردن به پایین فلج شد. پزشکان با جراحی، یک BCI (شامل مجموعه ای از الکترودها) را در یک قشر حرکتی کاشتند و مشاهده کردند هر الکترود به تنهایی میتواند فعالیت 100 تا 200 نورون را تشخیص دهد.

سپس محققان در حالی که فعالیتهای عصبی بیمار را ثبت میکردند، از او خواستند شکل نوشتاری حروف الفبای انگلیسی را در ذهن خود تصور کند. آنها با استفاده از یک روش آماری چند متغیره (تحلیل مؤلفههای اصلی) قادر به تشخیص الگوهای واضح، در سیگنالهای الکتریکی که از مغز میآمد شدند، و همانطور که بیمار نوشتن هر حرف را تصور میکرد، کامپیوتر توانست آن حرف را تشخیص دهد. محققان مشاهده کردند که همزمان با فعالیت عصبی، کامپیوتر یک نماد منحصر به فرد برای هر یک از حروف الفبا اختصاص داده است. آنها همچنین تداوم فعالیتهای عصبی را از آزمایشی تا آزمایش دیگر مشاهده کردند.

سپس، آنها مرحله ی دوم آزمایش را انجام دادند و از بیمار خواستند نوشتن یک نامه را تصور کند. پس از آن، آنها الگوی فعالیتهای عصبی او را به اشکال دو بعدی تبدیل کردند که روی صفحه ی نمایش کامپیوتر ظاهر شد. در تمام نمونه ها، شکل حاصل، با حروف قابل تشخیص در آزمایش قبلی مطابقت داشت.

تیم تحقیقاتی آزمایش را گسترش دادند و از بیمار خواستند نوشتن جملات کامل را تصور کند. علاوه بر 26 حرف الفبا، محققان 5 کاراکتر اضافی اضافه کردند که امکان نقطه گذاری را نیز فراهم میکرد. آنها یک شبکه ی عصبی ایجاد کردند که فعالیتهای عصبی بیمار را در آن لحظه، به تشخیص یک حرف خاص تبدیل میکرد. . آنها شبکه ی عصبی را آموزش دادند و از بیمار خواستند حدود 600 جمله و بیش از 31000 کاراکتر را با دست بنویسد.

دانشمندان پس از آموزش شبکه ی عصبی، از بیمار خواستند جملاتی را که با دست خط روی صفحه ی کامپیوتر ظاهر می‌شوند در ذهنش تصور کند، آنها با این کار دقت آزمایش را سنجیدند. سپس خروجی شبکه ی عصبی را روی صفحه ی کامپیوتر دیگری پخش کردند و مشاهده کردند بیمار می تواند 90 حرف را در دقیقه با خطای حدود 5 درصد بنویسد. در یک BCI نقطه و کلیک در آزمایشهای قبلی، بیماران می‌توانستند حداکثر حدود 40 حرف را در دقیقه انتخاب کنند. یک کاربر ​​تلفن هوشمند به طور متوسط می‌تواند حدود 115 حرف را در دقیقه تایپ کند. بعلاوه، با استفاده از قابلیت تصحیح خودکار، میزان خطا به 2 درصد کاهش یافت.

پس از این موفقیت، آنها از بیمار خواستند تا با تصور پاسخ‌های دست‌نویس خود، به چندین سؤال استدلالی پاسخ دهد. آنها میزان خطای حاصل را برای این تمرین در حدود 8 درصد اندازه‌گیری کردند که با استفاده از قابلیت تصحیح خودکار، میزان خطا به تنها 2 درصد کاهش یافته بود.

تیم تحقیقاتی همچنین دریافتند که باید هر روز شبکه عصبی را از نو تنظیم کنند. انجام این مرحله به چند دلیل ضروری است: (1) ماهیت عصبی بودن مغز، (2) تغییرات کوچک اما قابل توجه در موقعیت ریزآرایه های BCI در قشر حرکتی و (3) تغییرات در عملکرد الکترودهای ریزآرایه در طول زمان. تیم تحقیقاتی دریافتند که می‌توانند با موفقیت، شبکه عصبی را با درخواست از بیمار برای نوشتن 50 جملهای که تصور میکند، مجدداً تنظیم کنند. آنها همچنین فهمیدند اگر زمان بین کالیبراسیونها به اندازه ی کافی کوتاه باشد، می توانند شبکه عصبی را با درخواست از کاربر برای نوشتن 10 جمله ای که تصور میکند، دوباره کالیبره کنند.

این پیشرفت بسیار شگفت انگیز بود. این دستاورد یک نقطه عطف قابل توجه در فناوری BCI است و امیدی بزرگ برای کمک به بیماران مبتلا به سندرم قفل شدگی و شرایط مشابه ارائه میدهد.

اما همانطور که اشاره شد، اهمیت این پیشرفت فراتر از کاربردهای پزشکی و زیستی است. این دستاورد، راه را برای استفاده از ایمپلنتهای عصبی به عنوان یک فناوری، در جهت بهبود آینده ی انسان طبق نظریه ی فرا انسانی هموار میکند.

BCI ها به عنوان فناوریهای تقویت شرایط انسانی
یکی از فناورانی که از BCIها به عنوان ابزاری برای تقویت انسانها استفاده میکند، ایلان ماسک است، که به تاسیس شرکت نیورالینک Neuralink در سال 2016 کمک کرد. هدف اصلی این شرکت طراحی و ساخت ایمپلنت های عصبی است که میتوانند با مغز انسان همگام شوند و برای انسان تواناییهایی ایجاد کنند. در واقع شما با استفاده از این تکنولوژی میتوانید کامپیوترها، دستگاههای الکترونیکی و ماشینها را فقط با استفاده از افکار انسان کنترل کنید.

مانند بسیاری دیگر از شرکتها که با BCI کار میکنند، ماسک و همکارانش در نیورالینک انگیزه ی بشردوستانه ای برای پیشرفت این فناوری دارند. آنها امیدوارند ایمپلنتهای عصبی ساخت این شرکت به زودی راه خود را به محیطهای بالینی باز کند و دستگاهی برای درمان بسیاری از بیماریها و آسیبهای ناتوانی فراهم کند. آنها همچنین ایمپلنتهای عصبی را نسل بعدی این فناوری میدانند که ارتباط مستقیمتری بین انسانها و دستگاههای الکترونیکی که بخشی از زندگی ما هستند، فراهم میکنند.

اما ماسک اعتقاد دارد ضرورت توسعه ی فناوری‌های BCI علاوه برای کاهش درد و رنج انسان، فایده های بسیار بیشتری دارد. حتی او میترسد اگر این کارها انجام نشوند، موجودیت بشریت به خطر بیفتد. ماسک معتقد است که تا سال 2025، هوش مصنوعی (AI) از ظرفیت فکری انسان، پیشی خواهد گرفت. ماسک می‌ترسد اگر این اتفاق بیفتد، ما برای سیستم‌های هوش مصنوعی که خودمان اختراع کرده‌ایم، شبیه حیوانات خانگی شویم و در معرض تبدیل شدن به خدمتکاران اربابانی به نام هوش مصنوعی قرار بگیریم.s. به طور خلاصه، ماسک هوش مصنوعی را بزرگترین تهدید عصر حاضر برای بشریت میداند.

برای ماسک، تنها راه برای جلوگیری از تهدیدات هوش مصنوعی، گسترش ایمپلنتهای عصبی است که ظرفیت مغز ما را برای شناخت، ذخیره و بازیابی اطلاعات و خاطرات افزایش میدهد. ارتباط مغز با سخت افزار و نرم افزارهای کامپیوتر، به ما ظرفیتهای فکری فوق بشری میدهد. حتی به مغز ما اجازه میدهد از الگوریتمهای آموزش ماشینی استفاده کند و به نوعی ذهن ما را با فناوریهای هوش مصنوعی ترکیب میکند.

چشم انداز ماسک برای فناوریهای شرکت نیورالینک او را به یکی از مدافعان اصلی نظریه ی فرا انسانی تبدیل کرده است.

طرفداران
دیدگاه فرا انسانی معتقدند که ما موظفیم از پیشرفت‌های بیوتکنولوژی و پزشکی برای غلبه بر کمبودهای بیولوژیکی خود و اصلاح نقص‌های آن استفاده کنیم. فرا انسانی‌ها علم و فناوری را وسیله‌ای برای کاهش درد و رنج و ارتقای شکوفایی در انسان می‌دانند.

استفاده از علم و فناوری برای کاهش درد و رنج انسان و پیشرفت بشر موضوع جدیدی نیست. در واقع، این ایده در طول قرنها و در بسیاری از فرهنگها وجود داشته است. اما فرا انسان گرایان تمایل بیشتری برای پیشرفت در این زمینه دارند. آنها اعتقاد دارند ما باید با ایجاد تحقیقات جدید و علمی در مورد انسان‌، از پیشرفت‌های بیوتکنولوژی و پزشکی برای در دست گرفتن کنترل تکامل بشر استفاده کنیم. آن‌ها امیدوارند بتوانند آینده‌ای فرا انسانی را رقم بزنند، آینده ای ماورایی از طراحی انسان.

در واقع، بسیاری از فرا انسان‌گرایان یک گام فراتر می‌روند و معتقدند پیشرفت‌ در اصلاح ژنها، BCIها و فناوری‌های ضد پیری، می‌تواند امید به زندگی ما را تا بینهایت افزایش دهد و به ما امکان می‌دهد به جاودانگی دست یابیم. در واقع، فرا انسان گرایی نوعی مبانی دینی دارد و علم و فناوری را باعث رستگاری انسان میداند.

آیا BCIها منبع امید و رستگاری هستند؟
پیشرفت‌های علمی مانند آنچه در موسسه ی HHMC (یا در نیورالینک) به دست آمده است، امیدی در فرا انسان‌گرایان ایجاد کرده که به زودی فناوری BCI توانایی‌های ذهنی ما را فراتر از تواناییهای بیولوژیکیِ طبیعی افزایش خواهد داد. شاید روزی این فناوری ابزاری در اختیار ما قرار دهد تا خودمان را باهوشتر و یا از نظر روانی سازگارتر کنیم. شاید در آینده ای نزدیک بتوانیم به طور منظم هر بیت اطلاعاتی را که نیاز داریم در مغز خود بارگیری کنیم، یا دانش خود را همراه با افکار و خاطراتمان در فضایی دیجیتالی، با سایر کاربران BCI بازیابی کنیم و به اشتراک بگذاریم. فناوری BCI حتی ممکن است این امکان را برای هر یک از ما فراهم کند که دستگاههای الکترونیکی را در مکانهای دوردست و در هر کجا از جهان کنترل کنیم.شاید روزی حتی بتوانیم ذهن خود را با ذهن دیگران پیوند دهیم تا به صورت گروهی کار کنیم کنیم یا افکار و احساسات خود را آگاهانه تر به اشتراک بگذاریم.

در حقیقت، اگر بتوان به این نوع پیشرفت‌ها دست یافت، شاید به زودی این امکان فراهم شود که وجدان خود را در یک ماشین بارگذاری کنیم و یا به جاودانگی دیجیتالی دست یابیم. این چشم انداز، علم و فناوری را به وسیله ای برای نجات تعداد زیادی از مردم تبدیل کرده است. دانشمندان امیدوارند علم و فناوری به ما این امکان را بدهد بر مرگ غلبه کنیم و به جاودانگی دست یابیم، حتی اگر این بقا دیجیتالی باشد. . این چشم انداز جنبه ی مذهبی نظریه ی فرا انسان گرایی را به چالش میکشد.

اما آیا چشم اندازهای فراانسانی میتواند به وعده های خود عمل کند؟

من و همکارم کنت سمپلز در آخرین کتابمان انسانها 2.0 (Humans 2.0) به تفصیل به این موضوع و تردیدهای وقوع آن پرداخته ایم. تمام این تردیدها به پدیده ای به نام انقلاب پیشرفت مربوط میشود.

انقلاب پیشرفت
مایکل بوردت (Michael Burdett) ، فیلسوف و دانشمند، استدلال میکند که جنبش فرا انسانی بر اساس اعتقاد به انقلاب علمی-تکنولوژیکی پیشرفت به وجود آمده است.2 (در این زمینه، او از واژه ی تحول برای اشاره به یک داستان نمادین استفاده میکند که راهی برای تفسیر جهان ارائه میدهد.) انقلاب پیشرفت بر این باور است که همیشه پیشرفتهایی در طول تاریخ/جامعه/انسانیت رخ داده و بدون وقفه در آینده نیز ادامه خواهد داشت.

انقلاب پیشرفت که اساس این تفکر تخیلی را تشکیل میدهد، این باور را به وجود می آورد که با گذر زمان، انسانها به این موارد خواهند رسید:
• درک بهتر از واقعیت
• بهبود شرایط زندگی ما
• اقتصاد در حال شکوفایی
• تحقق عدالت اجتماعی
• کاهش عوارض و مرگ و میر زودرس

سرمنشاء انقلاب پیشرفت از عصر روشنگری میآید. برای بسیاری از محققان، این ایده در تقابل با دین قرار میگیرد زیرا زیربنای انقلاب پیشرفت، بر اساس عقلگرایی و علم است. جنبش فرا انسانی حتی فراتر میرود. چشم انداز آینده‌ در نظریه ی فرا انسانی، پیشرفت علم را تا جایی بنیادگرا جلوه میدهد که به طعنه ویژگی‌های یک دین را به آن نسبت میدهد.

نقد تاریخی انقلاب پیشرفت
تحلیل و تفکر در تاریخ بشر، دلایل خوبی برای تردید در انقلاب پیشرفت ارائه میدهد. به عنوان مثال، کشورهای صنعتی که بر بنای علم و فناوری ساخته شده‌اند، به طور فزاینده ای از بیماری‌ها، اعتیاد، خودکشی، جنایت و ورشکستگی رنج می‌برند و این از پیامدهای ناخواسته ی فناوری است.3 اما، شاید قانع‌کننده‌ترین دلیل برای زیر سؤال بردن انقلاب پیشرفت، رویدادهایی باشد که در قرون گذشته اتفاق افتاده است.

قرن بیستم شاهد دو تا از خونینترین درگیریها در تاریخ بشر بود، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم که تنها به فاصله ی دو دهه از یکدیگر اتفاق افتادند. جنگ جهانی دوم با پرتاب دو بمب اتمی به ژاپن به اوج خود رسید به فروپاشی اقتصادی کشورها و رکودی بزرگ منتهی شد. بوردت خاطرنشان میکند که اگرچه پرسشگری فلسفی از انقلاب پیشرفت مهمتر است، “رویدادهای واقعی قرن بیستم بیشترین تاثیر را در از بین بردن اعتماد به انقلاب پیشرفت داشتهاند. با توجه به اینکه ذات تمدن بشری مرتکب چنین جنایاتی شده، پس پیشرفت غیرقابل اجتناب بشری هم باعث از بین بردن باور عقلانی، امنیت و آرامش در نسل بشر خواهد شد.”44

حقیقت غم انگیز این است که همان پیشرفتهای علمی منجر به استفاده از فناوریهایی شد که عامل خسارات گسترده ی جانی و مالی در طول دو جنگ جهانی بودند. . این تحلیل، بیانگر این است که هرچه فناوریها پیشرفته‌تر و قدرتمندتر شوند، پیامدهای ناخواسته و سوء استفاده‌ها از آن مخرب‌تر می‌شود. فناوری مورد استفاده در یک نیروگاه هسته ای برای تولید انرژی، همان فناوری است که برای ایجاد ویرانیهای بی حد و حصر با سلاحهای هسته ای استفاده میشود. اگرچه انرژی تولید شده در یک نیروگاه هسته ای برای محیط زیست بسیار مفیدتر از انرژی تولید شده در یک نیروگاه زغال سنگ است، اما تخریب ناشی از زباله های هسته ای یا نشت یک نیروگاه هسته ای برای محیط زیست و انسان، بسیار بدتر از آلودگیهای ناشی از سوزاندن زغال سنگ است.

از انقلاب تا امید
انقلاب پیشرفت فقط همین است. این اعتقاد مثل افسانه ای است که نمیتواند واقعیت را منعکس کند. علارغم اینکه بیوتکنولوژیهای نوظهور و پیشرفتهای پزشکی قدرتمند شده اند، اما همه ی ما باید به شدت نگران پیامدهای ناخواسته ی این نوآوریها و سوء استفادههای بالقوه از آنها باشیم، و نگران کننده تر اینکه علاقه ی بشر برای استفاده از پیشرفتهای پزشکی برای پیشرفت انسان روز به روز بیشتر میشود.

بیایید به سوال اصلی خود برگردیم. مسیحیان چگونه باید به گسترش هاBCI و فناوری‌های مشابه واکنش نشان دهند؟

مطمئناً علم و فناوری زندگی ما انسانها را بهبود بخشیده است. مسیحیان میتوانند با اطمینان از پیشرفتهایی مانند ارتباط شبکه های عصبی برای افراد مبتلا به سندرم قفل شدگی و مشکلات مشابه آن حمایت کنند. در واقع مسیحیان باید علم و فناوری را به عنوان یک هدیه و برکت از جانب خداوند نسبت به خود ببینند. اما علم و فناوری رنجهای بسیاری را نیز به بار آورده است. به همین دلیل، تصور اینکه علوم فنی و نظریه ی فرا انسانی ما را به سوی سعادت و رستگاری هدایت میکند دشوار است، در واقع اگر به دنبال رستگاری هستیم، باید به جای دیگری رجوع کنیم.


منابع

انسان‌ها 2.0 (Humans 2.0): دیدگاه‌های علمی، فلسفی و کتاب مقدسی در مورد فرا انسانی‌گرایی اثر مشترک فاضله رانا و کن سمپلز (کتاب)

” آیا نیورالینک (Neuralink) ایلان ماسک کنترل دستگاه های الکترونیکی را با ذهن ما ممکن میکند؟” اثر فاضله رانا (مقاله)

” دیدگاه مسیحیت در مورد الکترودهای زنده” اثر فاضله رانا (مقاله)

” دیدگاه مسیحیت در مورد الکترودهای زنده” اثر فاضله رانا (مقاله)

“آیا فراانسانی‌گرایی نظریه ی استثناگرایی انسان را رد می‌کند؟ پاسخی به پیتر کلارکاثر فاضله رانا (مقاله)

آیا توسعه هوش مصنوعی نظریه ی استثناگرایی انسان را تضعیف میکند؟” اثر فاضله رانا (مقاله)

“آیا ایمان در حال پیشرفت تضمین شده است؟” اثر مارک کلارک (مقاله)

پانویس

  1. 1-فرانسیس آر. ویلت (Francis R. Willet) و همکاران، “ارتباط مغز به متن با کارایی بالا از طریق دست خط”، Nature 593 (مه 2021): 249-254، doi:10.1038/s41586-021-03506-2.
  2. 2-مایکل اس.بوردت (Michael S. Burdett)، “دین و تکنولوژی: فراانسانی و انقلاب پیشرفت” در ویرایش دین و نظریه ی فراانسانی: آینده ی ناشناخته ی پیشرفت انسان. کالوین مرسر (Calvin Mercer) و تریسی جی تروتن (Tracy J. Trothen) (سانتا باربارا، کالیفرنیا: پراگر، 2015)، 130-149.
  3. 3-دیوید والو کورتیس (David Valleau Curtis)، «آدم آهنی و مشکل پیشرفت» در آدم آهنی و فلسفه، ویرایش. مارک دی وایت (Mark D. White) (نیویورک: وایلی و پسران، 2010)، 233-244.
  4. 4-بردت، «دین و فناوری»، 130-149.