Default default post thumbnail

آیا کشف نوعی روغن از فسیل یک پرنده نشان دهندهی جوان بودن زمین است؟

اینان از مردمان تَسالونیکی نجیب‌تر بودند، زیرا پیام را با اشتیاق پذیرفتند و هر روز کتب مقدّس را بررسی می‌کردند تا ببینند آیا براستی چنین است.

(اعمال باب 17 آیه 11)

آیا مدرک علمی وجود دارد که ثابت کند زمین تنها 6000 سال قدمت دارد؟

علیرغم تلاش‌های شجاعانه پیروان نظریهی جوانگرایی زمین (YECs)، من هنوز هیچ استدلال علمی و قانع‌کننده‌ای مبنی بر اینکه زمین تنها چند هزار سال قدمت دارد، پیدا نکردهام. حداقل تا وقتی اکتشافات متعدد مربوط به بقایای بافت نرم فسیل‌هایی با قدمت چند صد میلیون ساله را میدانم، نمیتوانم در این مورد باقطعیت اظهار نظر کنم. (برای بررسی دقیق بافتهای نرم بازیابی شده از فسیل جانوران باستانی، به یکی از کتابهای من به نام “خون دایناسور و عمر زمین” مراجعه کنید.) این اکتشافات به من این انگیزه را میدهند تا دربارهی اظهار نظر در مورد سن زمین، تحقیقات بیشتری بکنم.

این نوع اکتشافات انگیزهی زیادی در میان باستان شناسان ایجاد میکند. دسترسی به مواد بافت نرم، بینشهای جدیدی را در مورد بیولوژی این موجودات باستانی به جامعهی علمی ارائه میدهند.

آنها همچنین برای پیروان نظریهی YEC نیز انگیزهی زیادی ایجاد میکنند، زیرا این یافتهها به آنها نشان میدهد که روشهای زمین شناسان برای تخمین قدمت زمین غیرقابل اعتماد است. قبل از این اکتشافات، تعداد بسیار کمی از دانشمندان تصور می‌کردند که مواد بافت نرم به دلیل فرآیندهای بی‌وقفهی تجزیه می‌توانند تنها هزاران سال (چه رسد به صدها میلیون سال) در لایه‌های زمین‌ زنده بمانند. با این حال، تعداد اکتشافات فسیلی بافت نرم جانوران باستانی همچنان در حال افزایش است. برای مثال محققان بریتانیایی، ایالات متحده و آلمان اخیراً در مورد بازیابی روغن‌های درون‌زا از غدهی اوروپیژیال در فسیل یک پرنده، گزارش دادهاند که قدمت آن به 48 میلیون سال می‌رسد.1 اینکه چرا درک چنین کشفی اینقدر مهم است نیاز به پارهای از توضیحات دارد.

برای YECها، جداسازی مواد بافت نرم از فسیل‌ نشان می‌دهد که فسیل‌ها نمی‌توانند میلیون‌ها سال قدمت داشته باشند و در بهترین حالت تنها چند هزار سال قدمت دارند و به احتمال زیاد توسط یک سیل فاجعه‌بار در سراسر جهان رسوب کرده‌اند. آنها معتقدند اگر فسیل ها فقط چند هزار سال قدمت داشته باشند، پس روشهای استفاده شده برای قدمت گذاری فسیلها باید ایرادات اساسی داشته باشند. در این صورت، روش‌های مشابهی که برای تاریخ‌گذاری زمین استفاده می‌شوند نیز باید ناقص باشند.

من به‌ عنوان یک طرفدار نظریهی زمین کهن، باید اعتراف کنم که کشف مواد بافت نرم مرتبط با فسیل‌ها یکی از جالب‌ترین استدلال‌ها برای جوانی زمین است که من با آن مواجه شده‌ام. در ظاهر، این استدلال معقول به نظر میرسد. شاید تعجب آور نباشد که بسیاری از سازمانهای پیرو نظریهی YEC مانند موسسهی پاسخهای پیدایش (Answers in Genesis)، موسسه بینالمللی خلقت (Creation Ministries International) ، و موسسهی تحقیقات خلقت (Institute for Creation Research) وجود مواد بافت نرم در فسیلها را به یکی از دلایل اصلی خود برای جوان بودن زمین استدلال کردهاند. من مشاهده می‌کنم که بسیاری از پیروان مسیح از همین استدلال برای متقاعد کردن علاقهمندان و شکاکان، در مورد توجیه علمی مراحل خلقت در پیدایش 1 استفاده می‌کنند. متأسفانه، اکثر افرادی که ذهنیتی علمی دارند، به دلیل وجود شواهد علمی بسیار زیاد و اطمینان کامل از تاریخ‌سنجی رادیومتری، این استدلال را قانع‌کننده نمی‌دانند. در نتیجه باعث شده شکاکان و دیرباوران، اغلب از ایمان به مسیح دورتر شوند.

هنگام استفاده از اکتشافات علمی برای نشان دادن وجود خدا و دفاع از قابل اعتماد بودن شرح آفرینش در کتاب مقدس، بسیار مهم است که وضعیتی مانند وضعیت مردمان بیریه اتخاذ کنیم. بر همهی ما واجب است که خودمان تحقیق و بررسی کنیم تا مطمئن شویم استدلالهایی که استفاده میکنیم درست هستند.

به همین دلیل من کتاب “خون دایناسور و عمر زمین” را نوشتم. در این کتاب تمام تلاشم را کردم تا بحث کشف بافت نرم را جدی بگیرم. اما اگر بخواهیم رفتار مردم بیریه را الگوی خود قرار دهیم، من شخصا تمام پیش فرضها و استدلالات دانشمندان را به طور کامل مطالعه میکنم تا ببینم آیا این استدلالها قابل بررسی هستند یا نه، از جمله این ادعای آنها را که: مواد بافت نرم نمیتوانند در فسیلهایی که میلیونها سال قدمت دارند باقی بمانند.

اگرچه این موضوع غیر منطقی به نظر میرسد، اما پس از بررسی کامل در مورد این ادعا، به این باور رسیدم که بقایای بافت نرم میتوانند در آثار فسیلی زنده بمانند. برای نشان دادن این که چگونه این بقا امکان پذیر است، اجازه دهید از غده اوروپیژیال فسیل شده و جدا شده از روغن 48 میلیون سالهای را که اخیراً کشف شده به عنوان موضوعی برای مطالعه استفاده کنیم.

کشف روغن پرین در یک غده فسیل شده 48 میلیون ساله

نمونه فسیلی یک پرنده 48 میلیون ساله که دارای روغن غده اوروپیژیال بود از گودالی به نام مِسِل (Messel) به دست آمد. این منطقه جزو میراث جهانی یونسکو است که در شهر دارمشتات (Darmstadt) آلمان واقع شده است. تعدادی فسیل مهم از مهره داران در طول تاریخ از این منطقه به دست آمده است و هنوز هم به عنوان منبعی برای اکتشافات فسیلی جدید، همچنان مورد کاوشهای باستانی قرار میگیرد.

حین بررسی دقیق نمونه فسیل این پرنده (که هنوز به صورت طبقه بندی نشده باقی مانده است)، دیرینه شناسان به طرح کلی به وجود یک غدهی اوروپیژیال در قسمت ابتدایی دم این پرنده اشاره کردند. برای تأیید این یافته محققان تلاش کردند تا بقایای روغن باقیمانده از این غده را استخراج کنند. تیم تحقیقاتی با استفاده از یافته‌های قبلی بافت نرم و کشف لیپیدها (یک دسته از مولکول‌های زیستی که شامل روغن‌ها می‌شود) در دیگر نقاط زمین‌شناسی باستانی، اندازهی چند میلی‌گرم از غدهی اوروپیژیال فسیل‌شده را از نمونه خارج کرده و مواد روغن پرین (preening oil) را از غده تفکیک کردند. سپس آنها عصارهها را با استفاده از تکنیکی به نام “پیرولیز- کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی” تحت آنالیز شیمیایی قرار دادند. تجزیه و تحلیل با این تکنیک با یک مرحله گرمایش شروع میشود که ابتدا آنالیتها را به قطعات کوچک مولکولی تجزیه میکنند و سپس هر کدام توسط کروماتوگرافی گازی از یکدیگر جدا شده و سپس توسط یک طیف سنج جرمی تجزیه و تحلیل میشوند. این تکنیک، مقطعی از قطعات مولکولی را به وجود میآورد که مثل اثر انگشت عمل میکند و به دانشمندان کمک میکند که هویت ترکیبات موجود در نمونه را بررسی کنند.

تیم تحقیقاتی C-8 تا C-30، n-آلکانها و n-آلکن ها و آلکیل بنزنها را در غدهی اوروپیژیال استخراج شده شناسایی کردند و همانطور که انتظار میرفت فسیل حاوی بقایایی از روغن پرین (preening oil) بود. این نمونهها از عصاره‌ی غده اوروپیژیال فسیل‌شده، با نمونه عصاره‌های گرفته شده از سنگ‌هایی که از لایههای مختلف زمین‌شناسی آن منطقه به دست آمده بودند و این نمونه فسیل را در خود جای داده بود، متفاوت بود. این تحقیقات نشان میدهند که عصارههای غده اوروپیژیال به دلیل آلودگی لایههای زمین شناسی به وجود نیامدهاند. وقتی محققان عصاره‌ غدد فسیل‌شده را با عصاره‌ غدد اوروپیژیال پرندگان عصر حاضر (مانند مرغ سیاه معمولی، مرغابی طوقه‌دار و دارکوب خالدار) مقایسه کردند، تفاوت‌هایی را در این آزمایش مشاهده کردند. این تفاوتها به احتمال زیاد نشاندهندهی تغییرات شیمیایی روغن پرین در طول فرآیند فسیل سازی است.

چگونه روغن پرین حفظ شد

چگونه مواد بافت نرم، مانند روغن ‌پرین، می‌توانند میلیون‌ها و میلیون‌ها سال در فسیل‌ها باقی بمانند؟

من در کتاب خود به نام “خون دایناسور و عصر زمین”، به این نکته اشاره می‌کنم که دیرینه‌شناسان معتقدند حفظ بافت نرم در فسیلها، نشان‌دهندهی یک رقابت بین دو فرآیند است: تجزیه یا دفن در مواد معدنی. اگر دفن مواد معدنی پیروز شود، آنگاه هر بافت نرمی که از تجزیه اجتناب کرده باشد برای میلیون‌ها و میلیون‌ها سال باقی می‌ماند. هنگامی که بافتهای نرم در منبعی از مواد معدنی محصور میشوند، مواد بافت نرم جدا شده و از محیط داخلی خود محافظت میکند و فرآیند تجزیه را متوقف میکند، در غیر این صورت آنها از بین خواهند رفت.

هر عاملی که سرعت تجزیه را کاهش دهد، به مواد بافت نرم کمک میکند به اندازهی کافی در اطراف آن مواد بمانند تا انباشته شدن مواد معدنی انجام شود. یکی از عواملی که به بقای بافت نرم کمک میکند، دوام ساختار مولکولهایی است که بافت های نرم را تشکیل میدهند. در بیشتر موارد، بافت‌های نرمی که زنده می‌مانند از مواد بسیار بادوام تشکیل شده‌اند. در این راستا، برخی از اجزای روغن پرین (مانند آلکانهای زنجیره بلند) از نظر شیمیایی بی اثر هستند و این باعث میشود در برابر تجزیه شیمیایی مقاومت کنند.

اگرچه این ساز و کار اغلب مخرب است، اما در نتیجهی برخی واکنشهای شیمیایی میتواند به بقای بافت نرم کمک کند. این واکنش‌پذیری احتمالاً به بقای روغن پرین هم کمک کرده است. تیم دیرینه شناسان بر این باورند که اجزای آلکان در روغنهای پرین واکنش نشان داده و پلیمرهایی با وزن مولکولی بالا تشکیل میدهند که به نوبه خود میتوانند در برابر تجزیه شیمیایی مقاوم شوند.

در حالی که هیدروکربنهای زنجیره بلند در معرض تجزیه شیمیایی نیستند، اما میتوانند به عنوان یک منبع غذایی ایده آل برای میکروبها در یک محیط عمل کنند. این فرآیند باعث تسریع روند تجزیه خواهد شد. اما، تجزیهی میکروبی روغن پرین بعید است، چون برخی از اجزای ترشحات غده اوروپیژیال دارای خواص و فعالیتهای ضد میکروبی هستند.

همچنین، لایهای از سنگ که این پرندهی فسیلی را در خود جای داده بود، اکسیژن موجود در آن بسیار کاهش پیدا کرده بود. از نظر زمین شناسی، عدم وجود اکسیژن در این محیط به احتمال زیاد به بقای بافت نرم کمک کرده و از تجزیهی اکسیداتیو روغن پرین جلوگیری کرده است.

به عبارت دیگر، جمعی از چندین عامل در این مکانیسم وجود داشته که از تجزیهی روغن پرین جلوگیری کرده است، اگرچه به نظر میرسد که مادهی اولیه از نظر شیمیایی تغییراتی داشته است. نتیجه: هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که فکر کنیم مواد بافت نرم حاصل از روغن پرین اولیه در غدد اوروپیژیال نمیتوانند به مدت 48 میلیون سال یا بیشتر در پروندههای فسیلی باقی بمانند.

در نگاه اول، موضوع کشف بافت نرم موجودات فسیلی برای جوانی زمین بسیار قانع کننده به نظر میرسد. اما هنگامی که به دقت ارزیابی و بررسی شود، به سادگی قابل استدلال قطعی نیست.

چطور مانند مردم بیریه شویم (اشاره به اعمال باب 17)

ما به عنوان یک مسیحی، باید انتظار داشته باشیم که اکتشافات علمی با آشکار ساختن نقش خداوند در طبیعت و با پشتیبانی از حقایق خلقت که در کتاب مقدس بیان شده ایمان ما را قویتر کند. آیات کلیدی کتاب مقدس (مانند مزمور باب 19 و رومیان باب 1 آیه 20) این اصول را به ما آموزش میدهند. با این حال، ما همچنین به عنوان یک انسان باید بدانیم که تفسیر طبیعت (از طریق علم) و تفسیر کتاب مقدس میتوانند کارهای بسیار پیچیدهای باشند. در نتیجه ما ممکن است اشتباه کنیم. ما مخلوقاتی گناهکاریم که دانش، بینش و درک محدودی داریم و با یکسری تصورات قبلی زندگی میکنیم که همهی اینها بر تفاسیر ما تأثیر میگذارند. و به همین دلایل است که همهی ما باید مانند مردمان بیریه عمل کنیم. ما باید به دلایل علمی برای ایمان به مسیح با اشتیاق پاسخ دهیم، اما قبل از به کار گرفتن آنها، باید همه جوانب را به دقت ارزیابی کنیم تا از اعتبارشان اطمینان حاصل کنیم و در صورت معتبر بودن استدلال و تحلیل کنیم. مسیحیان با ایمان و خوش نیت هم ممکن است اشتباه کنند و ناخواسته سایر مسیحیان را گمراه کنند. اما، وقتی این اتفاق می‌افتد و اگر گمراه میشویم، تقصیر خود ماست نه آن‌ها، زیرا نتوانسته‌ایم مانند مردم بیریه رویکردی به دور از اعتصاب در پیش بگیریم و تکالیف خود را انجام دهیم.

منابع برای بررسی عمیقتر

پانویس
  1. شین اوریلی (Shane O’Reilly) و همکاران، “حفظ لیپیدهای غدد ادراری در پرندهی 48 میلیون ساله”، مجموعه مقالات انجمن رویال -B 284 18 اکتبر 2017): doi:10.1098/rspb.201.7.