تحقیقات در مورد همگام سازی مغز تصویر خدا را نشان میدهد

در حالی که پشت کامپیوترم نشستم و این مقاله را مینویسم، فیلم جدید “لیگ عدالت” به تازگی روی پردهی سینماها رفته است. با وجود اینکه نقدهای متفاوتی به آن وارد شده، اما من بی صبرانه منتظر دیدن این فیلم با موضوع ابرقهرمانها هستم. در حالی که چندین ابرقهرمان که در کنار هم میجنگند، این سوال مطرح میشود که: “قوی ترین ابرقهرمان در دنیای سینما کیست؟”

من نمیدانم نظر شما در این مورد چیست، اما به نظر من، شخصیت اصلی این فیلم سوپرمن یا زن شگفت انگیز نیست، در واقع من معتقدم در واقع شخصیت اصلی این فیلم یک ابرقهرمان نیست، او یکی از شخصیتهای قدیمی فیلم لیگ عدالت در کتابهای کمیک است به نام شکارچی مرد مریخی(Martian Manhunter).

جان جونز (J’onn J’onzz) که در اصل اهل مریخ است، مانند سوپرمن دارای قدرت و استقامت مافوق بشری است. او میتواند پرواز کند و یکسری اشعههای انرژی از چشمانش پرتاب کند. او همچنین این توانایی را دارد که خود را تغییر شکل دهد و به شکل فوقالعادهای ذهنها را بخواند. دیدن تقابل بین سوپرمن و شکارچی انسان مریخی بسیار جالب خواهد بود. من به خاطر توانایی بالای جان جونز در زمینهی ذهن خوانی، روی او شرط بندی میکنم. چون او میتواند ذهنها را بخواند، افکار و تصمیمات افراد را کنترل کند، توهمات واقع بینانه ایجاد کند و ذهن ها را به هم پیوند دهد.

عکس از فاضله رانا

اگرچه باور قدرتهای مافوق بشری و تواناییهای ذهن خوانی بیشتر سرگرم کننده (و تا حدودی احمقانه) است، اما تحقیقات اخیر دانشمندان علوم اعصاب اسپانیایی از مرکز باسک، در زمینهی شناخت مغز و زبان نشان میدهد که انسانهای زمینی هم مقدار کمی از این تواناییهای غیرطبیعی را تحت عنوان تله پاتی دارند. تله پاتی یعنی هنگامی که با یکدیگر گفتگو میکنیم، حتی با غریبهها، فعالیتهای الکتریکی مغز ما با آنها همگام میشود.1 این توانایی تازه کشف شده تا حدودی ممکن است مبنای عصب شناختی نظریهی ذهن، و ظرفیت ما برای ایجاد روابط اجتماعی پیچیده با ویژگیهای متفاوت را فراهم کند که به طور منحصر به فردی فقط توسط انسانها نمایش داده میشود. به عبارت دیگر این کشف، شواهد بیشتری برای این تصور است که انسانها به گونهای استثنایی هستند که میتوانند با مفاهیم کتاب مقدس و تصویر خدا همسو شوند.

همگام سازی مغز

بیشتر مطالعات فعالیت مغز بر روی افراد، به صورت شخصی است و پاسخ افراد هم بر موضوعات فردی متمرکز است. به عنوان مثال، مطالعات فردی نشان داده زمانی که شخص مورد نظر در حال گوش دادن یا صحبت کردن است، نوسانات فعالیتهای الکتریکی در مغز او با ریتم گفتار او همراه است. عصب شناسان اسپانیایی یک قدم فراتر رفتند و تصمیم گرفتند آزمونی انجام دهند تا ببینند وقتی دو نفر با هم درگیر می‌شوند، چه اتفاقی برای فعالیت‌های مغزی آنها می‌افتد.

برای کشف این موضوع، آنها 30 نفر (متشکل از 14 مرد و 16 زن) و از افراد مختلف با سن 20 تا 30 ساله را جمع آوری کردند. آنها از این اعضا به صورت دو به دو خواستند تا در مورد ورزش، فیلم، موسیقی و سفر به تبادل نظر بپردازند. در حالی که آنها در حال صحبت کردن بودند، محققان با استفاده از فناوری EEG فعالیتهای الکتریکی مغزشان را زیر نظر داشتند. همانطور که انتظار میرفت، آنها هم در سخنرانان و هم در شنوندگان، همگام شدن فعالیتهای الکتریکی مغزشان را با ریتم گفتارشان مشاهده کردند. همچنین دانشمندان در کمال تعجب مشاهده کردند آنها جدا از امواج صوتی مرتبط با صحبت کردن و گوش دادن، توانستند همگام سازی فعالیتهای الکتریکی در مغز شخص مورد نظر را تشخیص دهند. به بیان دیگر، فعالیتهای مغزی دو نفر در گفتگو با هم هماهنگ شد و ارتباط عمیقی بین ذهن آنها برقرار شد.

همگام سازی مغز و تصویر خدا

این تصور که انسان‌ها از نظر منزلت، و نه مهربانی، با دیگر موجودات متفاوت هستند، بیش از 150 سال است که به عنوان یک مفهوم مهم در علوم انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی وجود دارد. اما بسیاری از مردم این باور که انسانها شبیه خدا هستند را کنار گذاشتهاند و متاسفانه این دیدگاه مستحکم در علوم انسان شناسی در حال از دست دادن جایگاه خود است و مفهوم استثناگرایی انسانی رفته رفته جای آن را میگیرد. تعداد کم اما رو به رشدی از انسان شناسان و جامعه شناسان اکنون بر این باورند که انسانها واقعا استثنایی هستند. آنها معتقدند که انسان‌ها در واقع از نظر نوع، و نه صرفاً منزلت، با سایر موجودات از جمله نئاندرتال‌ها تفاوت دارند. در واقع دانشمندانی که برای این دیدگاه پیشرفته استدلال ارائه می‌کنند، برای درک چگونگی کامل بودن ذهن انسان، شواهد بسیاری مبنی بر استثنایی بودن انسان پیدا کرده‌اند. اما این بینشهای جدید به جای بررسی بیشتر تکامل انسان، در واقع مفاهیم کتاب مقدس در مورد انسان را تایید میکنند.

انسان شناسان حداقل چهار ویژگی مرتبط با هم را شناسایی کردهاند که ما را استثنایی میکند: (1) نمادگرایی، (2) ظرفیت تولید مثل بدون پایان، (3) نظریهی ذهن، و (4) ظرفیت بشر برای تشکیل شبکههای مختلف اجتماعی.

ما به عنوان انسان بدون هیچ زحمتی جهان را با نمادهای مشخص نشان میدهیم. حتی میتوانیم مفاهیم ذهنی را با نمادها نشان دهیم، و توانایی ما برای نشان دادن جهان به صورت نمادین هنگامی که با تواناییهای ما برای ترتیب و ترکیب آن نمادها به روشهای متعدد همراه شود، پیامدهای جالبی به همراه دارد. ظرفیت ما برای نمادگرایی در قالب زبان، هنر، موسیقی و حتی تزیینات بدن ظاهر میشود، و ما میخواهیم سناریوهایی را که در ذهن خود میسازیم به سایر انسانها هم انتقال دهیم.

در واقع قصد ما برای تعامل با انسانهای دیگر برای برقراری ارتباط با دیگر انسانهاست. در واقع ما میخواهیم ذهن خود را به هم پیوند دهیم، و میتوانیم این کار را انجام دهیم زیرا دارای بینشهای ذهنی هستیم. به عبارت دیگر، ما میتوانیم تشخیص ‌دهیم که افراد دیگر نیز درست مانند خودمان دارای ذهن هستند و به ما اجازه می‌دهند بفهمیم دیگران چه فکر و چه احساسی دارند. ما همچنین ظرفیت مغزی داریم و میتوانیم افرادی را که ملاقات میکنیم و میشناسیم در دسته بندیها و سلسله مراتب مشخصی سازماندهی کنیم و به ما این امکان را میدهد که شبکههای اجتماعی مختلفی تشکیل دهیم و در آنها شرکت کنیم.

در واقع، این ویژگیها را میتوان به عنوان توصیفهای علمی تصویر خدا در انسان در نظر گرفت.

هر چهار مورد از این ویژگیها در تحقیقات دانشمندان علوم اعصاب اسپانیا به طور کامل به نمایش گذاشته شده است و ظرفیت ارائهی نظرات در طیف وسیعی از موضوعات و ارائهی ایدههای خود با استفاده از زبان، نمادگرایی و تواناییهای ذهنی ما را منعکس میکند. این بسیار شگفت آور است که فعالیتهای الکتریکی مغز ما با الگوهای ریتمیک ایجاد شده در گفتار همراه میشود و نشان میدهد که مغز از تمایل ما برای برقراری ارتباط نمادین با دیگران استقبال میکند. همچنین برای من جالب است که مغز ما هنگام گفتگو در سطح عمیقتری با دیگران همراه میشود که با نظریهی ذهن و توان ما برای وارد شدن به روابط مختلف اجتماعی سازگار است.

اگرچه بسیاری از افراد در جوامع علمی دیدگاهی را نسبت به انسانیت ترویج می‌کنند که تصویر خدا را تحقیر می‌کند و تجربه‌های زندگی به طور مداوم از این ایده حمایت می‌کنند که ما انسان‌ها منحصربه‌فرد و استثنایی هستیم، اما بهتر این است که همراه با تحقیقات علمی در مورد ظرفیت‌های شناختی و رفتاری ما و اثبات استثنایی بودن انسان، این مهم را نیز تأیید ‌کند که ما تصویری از خداوند هستیم. به راستی که ما اشرف مخلوقات خداوند هستیم.

منابع برای مطالعهی بیشتر

پانویس
  1. آلخاندرو پرز (Alejandro Pérez) و همکاران، “همراهی یک مغز با مغزهای دیگر: همگام سازی بین مغزی EEG در حین صحبت کردن و گوش دادن”، گزارش های علمی 7 (23 ژوئن 2017): 4190، doi:10.1038/s41598-017-4.046